درددل...

روزی که پیشگاه حقیقت شود پدید
 شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
زمان تحصیل در دوره کاردانی سعادت حظ از محضر استاد گرانمایه ای را داشتم که بی تردید تاثیر غیرقابل انکاری در جهت دهیهای زندگیم داشت . یکی از  پندهایی که از آن استاد بزرگوار فرا گرفتم این بود که اگر بخواهی نسبت به وضعیت هم نوعان خودت و جامعه ای که در آن زیست می کنی بی تفاوت نباشی ، قبل از هر چیز بایستی خودت را برای انواع و اقسام تهمتها و توهینها و تهدیدهای افراد حقیر تنگ نظر دون مایه و کژفهم آماده کنی و گرنه تو را از پای خواهند انداخت. آن روزها به عینه شاهد حرفهای ناروایی بودم که تنها لطف خدا و یقین به عالم بودن و ... او به من تاب تحمل آنها را می داد.پریروز دانشگاه آزاد سپیدان شاهد برگزاری مراسم زیارت عاشورا و دعای توسل توسط دانشجویان قبل از نشست اعتراض آمیز آنان نسبت به برخی نقائص دانشگاه بود. این که پیشنهاد دهنده این ماجرا و نیت او چه بوده است را فقط خدا داند و صواب و جزایش نیز با اوست . اما نکته این بود که به واسطه استقبال انبوه دانشجویان نیاز به برقراری نظم جهت عدم نفوذ فرصت طلبان و همچنین رفع هرگونه شائبه ای بود.به این سبب جمعی از دانشجویان برخود لازم دانستند که کنترل نظم این مراسم را برعهده بگیرند که به یاری خدا کاملا موفق بودند. اما این روند متاسفانه به مذاق بعضی از حضرات که شاید بی صبرانه منتظر رخداد یک اغتشاش و آشوب بودند خوش نیامده و آنان از اینکه مجال برخورد و خودنشان دادنی نیافته اند سخت دلگیرند ... بگذریم .
 خدای را به میم شستشوی خرقه کنید
 که من نمی شنوم بوی خیر از این اوضاع
 نمی دانم آنها را کاسه های از آش داغتر بنامم یا خدا ناشناسان بی منطق ! هر چه هستند ظرف این یکی دو روز سعی داشته اند عرصه را بر این حقیر سخت تنگ بنمایند و شدید ترین تهدیدها و توهینها و تهمتهای ناروا از سوی این دسته بسیار قلیل بر من روا داشته شده است . اما از آنجا که خدا یاور مظلوم است ، تمامی تلاششان بی اثر بوده است . گر چه نمی توانم منکر قدری تکدر خاطر شوم که از سر این بوده است که مبادا با جوسازی آنها خیال انسان صالحی گمراه شود .
من نمی رنجم از این لیک این لگد
خاطر ساده دلی را پی کند
 گر چه می دانم آنها در واقع حاصل عمر خود را در انجام ظاهرسازی به جای اندیشه و عمل در راه خیر هدر می دهند ، غافل از اینکه :
دوچیز حاصل عمرست نام نیک و ثواب
وزین دو درگذری کل من علیها فان
برای رفع سوء تفاهم بایستی اشاره کنم که منظور من از این افراد مسئول .... نبوده است که این برنامه را طرحی از سوی این حقیر برای مشهور کردن خود می دانست !!!!!!!!! بلکه منظور من از همان کس یا کسانی است که در زمان نوشتن در برد قافله دل مطالب مرا از بین می بردند و بار ها نیز لسانا از نوشتن من اظهار نارضایتی کردند.آن صوفیان مست خانقه که مدعی فرهنگ و ارزشند هستند ولی برخلاف ظاهرشان تک تک اعمال و رفتارشان نشانگر بی فرهنگی و مقابله با ارزشهاست . کسانی که مدعی امنیت دانشگاهند اما بر هر خرده رنجشی دیگران را با سخت ترین تهدیدها مواجه می کنند . کسانی که مدعی دینند اما خدای دروغ و تهمتند و از خدا و ارزش تنها دستاویزی برای نیل به خواستهای خود می سازند ...
خدا زان خرقه بیزار است صدبار
که صد بت باشدش در آستینی
آری آنان که به طمع اشتغال و امتیاز و ... به هر قالبی در می آیند اما به عضویت هر گروهی که درآمده اند جز لطمه به حیثیت آن گروه اثری نداشته اند و مکر آنان نیز بر هر حقجویی آشکار گردیده است. اگر گوش شنوایی می داشتند برادرانه به آنها می گفتم:
باری چوفسانه می شوی ای بخرد
 افسانه نیک شو نه افسانه بد
دریغا که توضیح در باب تهمتهایی که آنها بر آن دامن زده اند تنها باعث اشاعه فسقشان می شود و این همان چیزی است که آنها به دنبالش هستند. تنها بر این امیدم که روزی پرده برافتد و فتنه هایشان آشکار گردد . اما در طریقت ما کافریست رنجیدن ، آموخته ام که باید سکوت کنم و آنها را به خدا واگذار نمایم.
اندکی پیش تو گفتم غم دل ، ترسیدم
که دل آزرده شوی ورنه سخن بسیار است
والله من ورائهم محیط